معنی فارسی resistiveness
B1مقاومت، ویژگیای که به وسیلهای اجازه نمیدهد تا در برابر یک نیرو یا تأثیر تغییر کند.
The quality of being resistant; the ability to resist change or action.
- NOUN
example
معنی(example):
مقاومت ماده آن را برای عایقکاری الکتریکی مناسب کرد.
مثال:
The resistiveness of the material made it suitable for electrical insulation.
معنی(example):
مقاومت او در برابر تغییر باعث ایجاد تنش با همکارانش شد.
مثال:
His resistiveness to change caused friction with his colleagues.
معنی فارسی کلمه resistiveness
:
مقاومت، ویژگیای که به وسیلهای اجازه نمیدهد تا در برابر یک نیرو یا تأثیر تغییر کند.