معنی فارسی resistlessly

B1

بدون مقاومت، در حالتی که هیچ اعتراضی وجود ندارد.

In a manner that shows no resistance; without opposing.

example
معنی(example):

او به طور بی‌مقاوم به وسوسه خرید کفش‌های جدید تسلیم شد.

مثال:

She resistlessly gave in to the temptation of buying new shoes.

معنی(example):

رود به طور بی‌مقاوم جاری شد و مسیر خود را در دریاچه کند.

مثال:

The river flowed resistlessly, carving its path through the landscape.

معنی فارسی کلمه resistlessly

: معنی resistlessly به فارسی

بدون مقاومت، در حالتی که هیچ اعتراضی وجود ندارد.