معنی فارسی resnatch
B1دوباره دزدیدن یا گرفتن چیزی که قبلاً گرفته شده است.
To snatch again something that was previously snatched.
- VERB
example
معنی(example):
دزد سعی کرد کیف را از دستان او دوباره بدزدد.
مثال:
The thief tried to resnatch the bag from her hands.
معنی(example):
او مجبور شد توپ را در حین بازی دوباره بگیرد.
مثال:
He had to resnatch the ball during the game.
معنی فارسی کلمه resnatch
:
دوباره دزدیدن یا گرفتن چیزی که قبلاً گرفته شده است.