معنی فارسی respliced

B1

به معنای دوباره وصله کردن یا به هم وصل کردن، به ویژه در زمینه‌های فنی.

Joined together again; especially used in technical contexts.

example
معنی(example):

مهندس کابل‌ها را دوباره وصل کرد تا ارتباط بهتری حاصل شود.

مثال:

The engineer respliced the cables to ensure better connectivity.

معنی(example):

پس از تعمیر، لوله‌ها دوباره وصل شدند تا از نشت جلوگیری شود.

مثال:

After the repair, the pipes were respliced to prevent leaks.

معنی فارسی کلمه respliced

: معنی respliced به فارسی

به معنای دوباره وصله کردن یا به هم وصل کردن، به ویژه در زمینه‌های فنی.