معنی فارسی roomily
B1به صورت جادار و با فضای آزاد حرکت کردن.
In a spacious or comfortable manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
مبلمان به طور جادار برای حرکت بهتر چیده شده بود.
مثال:
The furniture was arranged roomily for better movement.
معنی(example):
او به طور جادار در سرتاسر راهرو بزرگ راه میرفت.
مثال:
She walked roomily throughout the large hall.
معنی فارسی کلمه roomily
:
به صورت جادار و با فضای آزاد حرکت کردن.