معنی فارسی runted
B1دویدن با شتاب و سرعت، معمولاً برای رسیدن به هدفی.
To run hurriedly to reach a destination.
- VERB
example
معنی(example):
او به سرعت در سراسر میدان دوید تا اتوبوس را بگیرد.
مثال:
He runted across the field to catch the bus.
معنی(example):
او به سرعت به مغازه دوید قبل از اینکه بسته شود.
مثال:
She runted to the store before it closed.
معنی فارسی کلمه runted
:
دویدن با شتاب و سرعت، معمولاً برای رسیدن به هدفی.