معنی فارسی ruptile
B2مادهای که در اثر فشار دچار تغییر شکل میشود و به راحتی میشکند.
A material that readily deforms under stress and breaks easily.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پاره شدن لوله باعث یک واکنش روپتیلی در ساختار شد.
مثال:
The rupture of the pipe caused a ruptile response in the structure.
معنی(example):
در زمینشناسی، یک ماده روپتیل میتواند به راحتی تحت فشار تغییر شکل دهد.
مثال:
In geology, a ruptile material can easily deform under stress.
معنی فارسی کلمه ruptile
:
مادهای که در اثر فشار دچار تغییر شکل میشود و به راحتی میشکند.