معنی فارسی ruption

B2

فوران یا پاره شدن ناگهانی یک ساختار، مانند آتشفشان یا کیست.

The sudden bursting or breaking of a structure, such as a volcano or cyst.

example
معنی(example):

فوران ناگهانی آتشفشان همه را شگفت‌زده کرد.

مثال:

The sudden ruption of the volcano surprised everyone.

معنی(example):

پزشک توضیح داد که پاره شدن کیست باعث درد شد.

مثال:

The doctor explained that the ruption of the cyst caused pain.

معنی فارسی کلمه ruption

: معنی ruption به فارسی

فوران یا پاره شدن ناگهانی یک ساختار، مانند آتشفشان یا کیست.