معنی فارسی salivous

B1

بزاقی، مربوط به ترشح بزاق؛ فعالیت‌هایی که با بزاق و تولید آن در ارتباط است.

Relating to or characterized by saliva; involving salivation.

example
معنی(example):

واکنش‌های بزاقی می‌توانند نشان‌دهنده گرسنگی باشند.

مثال:

Salivous responses can indicate hunger.

معنی(example):

برخی بوها ممکن است واکنش‌های بزاقی را ایجاد کنند.

مثال:

Certain smells might lead to salivous reactions.

معنی فارسی کلمه salivous

: معنی salivous به فارسی

بزاقی، مربوط به ترشح بزاق؛ فعالیت‌هایی که با بزاق و تولید آن در ارتباط است.