معنی فارسی saneness

B2

عقل، درک و حالتی که شخص از لحاظ روحی و روانی سالم باشد.

The state of being sane; soundness of mind.

example
معنی(example):

عقل و منطق او در بحث همه را تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

Her saneness in the debate impressed everyone.

معنی(example):

دوستانش از عقل و منطق نظر او قدردانی می‌کنند.

مثال:

The saneness of his opinion is appreciated by his friends.

معنی فارسی کلمه saneness

: معنی saneness به فارسی

عقل، درک و حالتی که شخص از لحاظ روحی و روانی سالم باشد.