معنی فارسی save someone's life

B1

نجات دادن زندگی کسی، عمل جلوگیری از مرگ یک فرد.

To prevent someone from dying or being seriously harmed.

example
معنی(example):

پزشک توانست با جراحی اورژانسی جان او را نجات دهد.

مثال:

The doctor was able to save his life with emergency surgery.

معنی(example):

او با شجاعت به آب پرید تا جان او را نجات دهد.

مثال:

She bravely jumped into the water to save his life.

معنی فارسی کلمه save someone's life

:

نجات دادن زندگی کسی، عمل جلوگیری از مرگ یک فرد.