معنی فارسی scantlinged

B1

حداقل یا کوچک، به ویژه در ابعاد یا مقدار.

Having a small or minimal size or amount.

example
معنی(example):

نجاران چوب‌های کمی را برای چارچوب استفاده کردند.

مثال:

The carpenters used scantlinged wood for the framework.

معنی(example):

یک اندازه‌گیری کوچک برای ساخت و ساز کافی بود.

مثال:

A scantlinged measurement was sufficient for the construction.

معنی فارسی کلمه scantlinged

: معنی scantlinged به فارسی

حداقل یا کوچک، به ویژه در ابعاد یا مقدار.