معنی فارسی schoolboyishness
B1حالت یا ویژگیهای کودکانه یا پسرانه، بهخصوص در رفتار.
The quality of being schoolboyish; childish or immature behavior.
- NOUN
example
معنی(example):
کودکانه بودن او در حرکات بازیگوشانهاش مشهود بود.
مثال:
His schoolboyishness was evident in his playful antics.
معنی(example):
این فیلم به خوبی حالت کودکانه جوانی را به تصویر کشید.
مثال:
The film captured the schoolboyishness of youth perfectly.
معنی فارسی کلمه schoolboyishness
:
حالت یا ویژگیهای کودکانه یا پسرانه، بهخصوص در رفتار.