معنی فارسی secerning
B1عمل تمایز قائل شدن و جدا کردن اجزا یا عوامل.
The act of distinguishing or discerning.
- VERB
example
معنی(example):
فرایند جدا کردن نیاز به مشاهده دقیق جزئیات دارد.
مثال:
The secerning process requires careful observation of the details.
معنی(example):
او در حال جدا کردن تفاوتها بین نقاشیهای مشابه بود.
مثال:
He was secerning the differences between the similar paintings.
معنی فارسی کلمه secerning
:
عمل تمایز قائل شدن و جدا کردن اجزا یا عوامل.