معنی فارسی self-limiting

B1

مفاهیم یا باورهایی که فرد به اشتباه در مورد خود یا توانایی‌هایش دارد و مانع پیشرفت او می‌شود.

Beliefs that restrict one's potential or ability to achieve goals.

example
معنی(example):

باورهای خودمحدودکننده او مانع پیشرفت در تحقق آرزوهایش شد.

مثال:

Her self-limiting beliefs held her back from pursuing her dreams.

معنی(example):

افکار خودمحدودکننده می‌توانند از موفقیت در زمینه‌های مختلف زندگی جلوگیری کنند.

مثال:

Self-limiting thoughts can prevent success in various areas of life.

معنی فارسی کلمه self-limiting

: معنی self-limiting به فارسی

مفاهیم یا باورهایی که فرد به اشتباه در مورد خود یا توانایی‌هایش دارد و مانع پیشرفت او می‌شود.