معنی فارسی semiconventional
B1مربوط به یا دارای ویژگیهایی که به طور جزئی از یک کنوانسیون پیروی میکند، اما در عین حال نوآورانه است.
Partially adhering to convention while incorporating innovative elements.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طرز فکر او نیمه متعارف بود و ایدههای سنتی و مدرن را ترکیب میکرد.
مثال:
His thinking was semiconventional, combining traditional and modern ideas.
معنی(example):
او لباسی نیمه متعارف پوشیده بود که سبکهای کلاسیک و مد روز را ترکیب میکرد.
مثال:
She wore a semiconventional outfit that blended classic and trendy styles.
معنی فارسی کلمه semiconventional
:
مربوط به یا دارای ویژگیهایی که به طور جزئی از یک کنوانسیون پیروی میکند، اما در عین حال نوآورانه است.