معنی فارسی semiconventionality
B1ویژگی داشتن یا درگیر بودن در حالتی که به صورتی جزئی با کنوانسیونهای موجود موافق است.
The quality of being partially conventional, offering a blend of traditional and novel elements.
- NOUN
example
معنی(example):
نیمه متعارف بودن هنر او آن را برای بسیاری جذاب کرد.
مثال:
The semiconventionality of his art made it appealing to many.
معنی(example):
نیمه متعارف بودن این روش اجازه آزادی خلاقانه را میدهد.
مثال:
The semiconventionality of the approach allowed for creative freedom.
معنی فارسی کلمه semiconventionality
:
ویژگی داشتن یا درگیر بودن در حالتی که به صورتی جزئی با کنوانسیونهای موجود موافق است.