معنی فارسی semirebellious
B2نیمهمخالف، صفتی برای توصیف رفتارهایی که نشاندهنده مخالفت محدود یا سرپیچی نیستند.
Describing behavior that exhibits limited or partial opposition or defiance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رفتار نیمهمخالف او شامل پرسش از قوانین بدون سرپیچی آشکار بود.
مثال:
Her semirebellious behavior included questioning rules without outright defiance.
معنی(example):
او ویژگیهای نیمهمخالف را با به چالش کشیدن فرضیهها نشان داد در حالی که هنوز به بیشتر دستورالعملها پایبند بود.
مثال:
He showed semirebellious traits by challenging assumptions while still following most guidelines.
معنی فارسی کلمه semirebellious
:
نیمهمخالف، صفتی برای توصیف رفتارهایی که نشاندهنده مخالفت محدود یا سرپیچی نیستند.