معنی فارسی senti

B1

احساس یا عواطف قوی نسبت به چیزی.

A strong feeling or emotion towards something.

example
معنی(example):

من در مورد عکس قدیمی احساسی بودم.

مثال:

I felt senti about the old photo.

معنی(example):

بیان او در حین فیلم بسیار احساسی بود.

مثال:

Her expression was so senti during the movie.

معنی فارسی کلمه senti

: معنی senti به فارسی

احساس یا عواطف قوی نسبت به چیزی.