معنی فارسی sentiency

B2

وضعیت یا کیفیت احساس داشتن.

The state or quality of having feelings.

example
معنی(example):

احساس معمولاً در فلسفه مورد بحث قرار می‌گیرد.

مثال:

Sentiency is often discussed in philosophy.

معنی(example):

ایده احساس پرسش‌های اخلاقی زیادی را مطرح می‌کند.

مثال:

The idea of sentiency raises many ethical questions.

معنی فارسی کلمه sentiency

: معنی sentiency به فارسی

وضعیت یا کیفیت احساس داشتن.