معنی فارسی sentience

B2

توانایی احساس و درک، به ویژه در موجودات زنده.

The capacity to have feelings and perceptions, especially in living beings.

example
معنی(example):

بسیاری از حیوانات نظریه احساس را نشان می‌دهند.

مثال:

Many animals exhibit sentience.

معنی(example):

بحث درباره احساس در هوش مصنوعی جذاب است.

مثال:

The debate on sentience in AI is fascinating.

معنی فارسی کلمه sentience

: معنی sentience به فارسی

توانایی احساس و درک، به ویژه در موجودات زنده.