معنی فارسی separatively
B1بهطور جداگانه، به طوری که اجزاء یا عناصر به طور مجزا از یکدیگر بررسی شوند.
In a manner that separates or distinguishes individual components.
- ADVERB
example
معنی(example):
هنگام تحلیل دادهها، به نتایج بهطور جداگانه نگاه میکنیم.
مثال:
When analyzing the data, we look at the results separatively.
معنی(example):
اجزاء باید بهطور جداگانه بررسی شوند تا درک بهتری حاصل شود.
مثال:
The components should be considered separatively for better understanding.
معنی فارسی کلمه separatively
:
بهطور جداگانه، به طوری که اجزاء یا عناصر به طور مجزا از یکدیگر بررسی شوند.