معنی فارسی skinlike

B1

شبیه‌پوست، به چیزی اشاره دارد که ویژگی‌ها یا احساسات فیزیکی مشابه با پوست انسانی دارد.

Resembling skin; used to describe something that has a texture or quality similar to skin.

example
معنی(example):

این ماده احساس شبیه پوست و نرم در لمس داشت.

مثال:

The material felt skinlike and soft to the touch.

معنی(example):

پروتزی برای واقع‌گرایی طراحی شده بود تا شبیه به پوست باشد.

مثال:

The prosthetic was designed to be skinlike for realism.

معنی فارسی کلمه skinlike

: معنی skinlike به فارسی

شبیه‌پوست، به چیزی اشاره دارد که ویژگی‌ها یا احساسات فیزیکی مشابه با پوست انسانی دارد.