معنی فارسی slaggiest
B1به معنای بیحالتترین و ناکارآمدترین وضعیت یا اجرا در میان موارد مختلف.
The most dull, messy, or unappealing compared to others.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این بیحالتترین اجرا بود که تا به حال دیدهام.
مثال:
That was the slaggiest performance I have ever seen.
معنی(example):
او جایزه بیروحترین اظهار نظر را در جشنواره برد.
مثال:
She won the award for the slaggiest commentary at the festival.
معنی فارسی کلمه slaggiest
:
به معنای بیحالتترین و ناکارآمدترین وضعیت یا اجرا در میان موارد مختلف.