معنی فارسی sluggishness

B1

وضعیت یا کیفیت کندی، بی‌تحرکی و بی‌میل بودن.

The quality or state of being sluggish; lack of energy or alertness.

example
معنی(example):

کندی اینترنت کار را دشوار کرده بود.

مثال:

The sluggishness of the internet made it hard to work.

معنی(example):

کسالت او در انجام وظایف توسط مدیرش مورد توجه قرار گرفت.

مثال:

His sluggishness in completing tasks was noted by his manager.

معنی فارسی کلمه sluggishness

: معنی sluggishness به فارسی

وضعیت یا کیفیت کندی، بی‌تحرکی و بی‌میل بودن.