معنی فارسی smidgens
A2مقادیر کوچک و ناچیز، بیشتر برای نشان دادن اندازهای کوچک از چیزی.
A small amount or degree; a tiny quantity.
- noun
noun
معنی(noun):
A very small quantity or amount.
مثال:
Move it a smidgen to the right.
example
معنی(example):
فقط یک ذره شکر میتواند قهوه را شیرینتر کند.
مثال:
Just a smidgen of sugar can make the coffee sweeter.
معنی(example):
او یک ذره علاقه به پروژه من نشان داد.
مثال:
He showed a smidgen of interest in my project.
معنی فارسی کلمه smidgens
:
مقادیر کوچک و ناچیز، بیشتر برای نشان دادن اندازهای کوچک از چیزی.