معنی فارسی smidges

A2

ذرات کوچک و ناچیز، معمولاً برای اشاره به مقادیر بسیار کم چیزی.

Very small amounts or quantities of something.

noun
معنی(noun):

A very small quantity or amount.

مثال:

Move it a smidgen to the right.

example
معنی(example):

او فقط چند ذره نمک به سوپ اضافه کرد.

مثال:

She added only a few smidges of salt to the soup.

معنی(example):

روی قفسه کتابها ذراتی از گرد و غبار وجود داشت.

مثال:

There were smidges of dust on the bookshelf.

معنی فارسی کلمه smidges

: معنی smidges به فارسی

ذرات کوچک و ناچیز، معمولاً برای اشاره به مقادیر بسیار کم چیزی.