معنی فارسی snawing

B1

فعل برف باریدن که به حالتی اشاره دارد که در حال حاضر برف می‌بارد.

The act of snowing, indicating that snow is currently falling.

example
معنی(example):

پیش‌بینی می‌شود که تمام شب برف می‌بارد.

مثال:

It's expected to be snawing all night.

معنی(example):

کودکان درباره‌ی هوای برفی هیجان‌زده بودند.

مثال:

The children were excited about the snawing weather.

معنی فارسی کلمه snawing

: معنی snawing به فارسی

فعل برف باریدن که به حالتی اشاره دارد که در حال حاضر برف می‌بارد.