معنی فارسی snowlike

B2

شبیه برف، به چیزی که ویژگی‌های بصری یا احساسی برف را دارد، اطلاق می‌شود.

Having characteristics similar to snow.

example
معنی(example):

پنبه سفید شبیه پف برفی بود.

مثال:

The white cotton resembled snowlike fluff.

معنی(example):

پودر شبیه برف بود، نرم و سبک.

مثال:

The powder was snowlike, soft and light.

معنی فارسی کلمه snowlike

: معنی snowlike به فارسی

شبیه برف، به چیزی که ویژگی‌های بصری یا احساسی برف را دارد، اطلاق می‌شود.