معنی فارسی snowmaking
B2پروسهای که در آن برف مصنوعی تولید میشود، معمولاً برای ورزشهای زمستانی استفاده میشود.
The process of producing artificial snow, typically for winter sports.
- NOUN
example
معنی(example):
ساخت برف برای پیستهای اسکی در زمستانهای گرم ضروری است.
مثال:
Snowmaking is essential for ski resorts during warm winters.
معنی(example):
فرآیند ساخت برف شرایط مناسبی برای اسکی را تضمین میکند.
مثال:
The snowmaking process ensures good skiing conditions.
معنی فارسی کلمه snowmaking
:
پروسهای که در آن برف مصنوعی تولید میشود، معمولاً برای ورزشهای زمستانی استفاده میشود.