معنی فارسی spitkid

B1

کودکی که به طور مداوم از وضعیت‌های مختلف نارضایتی دارد و به شیوه‌ای لوس عمل می‌کند.

A child who frequently complains in a spoiled manner, often expecting special treatment.

example
معنی(example):

کودک لوس اغلب از همه چیز شکایت می‌کرد.

مثال:

The spitkid often complained about everything.

معنی(example):

لوس بودن می‌تواند برای والدین خسته‌کننده باشد.

مثال:

Being a spitkid can be overwhelming for parents.

معنی فارسی کلمه spitkid

: معنی spitkid به فارسی

کودکی که به طور مداوم از وضعیت‌های مختلف نارضایتی دارد و به شیوه‌ای لوس عمل می‌کند.