معنی فارسی spontaneities
B1عمل یا ویژگیای که به طور طبیعی و بدون برنامهریزی قبلی اتفاق میافتد.
The quality of being spontaneous; the occurrence of events without premeditation.
- NOUN
example
معنی(example):
فوت و فنهای جوانی اغلب منجر به خاطرات فراموش نشدنی میشوند.
مثال:
The spontaneities of youth often lead to unforgettable memories.
معنی(example):
فوت و فنهای او هیجان را به گروه آورد.
مثال:
Her spontaneities brought excitement to the group.
معنی فارسی کلمه spontaneities
:
عمل یا ویژگیای که به طور طبیعی و بدون برنامهریزی قبلی اتفاق میافتد.