معنی فارسی sprawliest
B1صفت عالی که به چیزی اطلاق میشود که به طور ویژهای پراکنده است.
The superlative form describing something that is the most sprawling.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این پراکندهترین منطقه در شهر است.
مثال:
This is the sprawliest area in the city.
معنی(example):
او طراحیهای پراکندهترین را از نمایشگاه نشان داد.
مثال:
He showed off the sprawliest designs from the exhibition.
معنی فارسی کلمه sprawliest
:
صفت عالی که به چیزی اطلاق میشود که به طور ویژهای پراکنده است.