معنی فارسی spruciest
B1بهترین حالت تمیزی و مرتب بودن، به بالاترین درجه از تمیزی اشاره دارد.
The most neat and tidy in appearance; highest degree of cleanliness or organization.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این تمیزترین هتل در شهر است.
مثال:
This is the spruciest hotel in town.
معنی(example):
لباس بسیار تمیز او برای مناسبتهای خاص محفوظ است.
مثال:
Her spruciest outfit is reserved for special occasions.
معنی فارسی کلمه spruciest
:
بهترین حالت تمیزی و مرتب بودن، به بالاترین درجه از تمیزی اشاره دارد.