معنی فارسی squamosis

B1

وضعیتی که در آن فلس‌ها یا لایه‌های زیرین پوست تحت تأثیر قرار می‌گیرند.

A condition characterized by the abnormal presence or condition of scales.

example
معنی(example):

Squamosis یک وضعیت است که بر پوست خزندگان تأثیر می‌گذارد.

مثال:

Squamosis is a condition affecting the skin of reptiles.

معنی(example):

دامپزشکان squamosis را در گونه‌های مختلف حیوانات تشخیص می‌دهند.

مثال:

Veterinarians diagnose squamosis in various animals.

معنی فارسی کلمه squamosis

: معنی squamosis به فارسی

وضعیتی که در آن فلس‌ها یا لایه‌های زیرین پوست تحت تأثیر قرار می‌گیرند.