معنی فارسی squelchy

B2

حالت یا کیفیت چیزی که سُپید است و صداهای عجیبی تولید می‌کند.

Resembling or characteristic of a sound produced when walking through wet mud or soft ground.

example
معنی(example):

گل سُپید باعث شد که راه رفتن دشوار شود.

مثال:

The squelchy mud made walking difficult.

معنی(example):

کفش‌های او در زمین سُپید گیر کرد.

مثال:

His shoes got stuck in the squelchy ground.

معنی فارسی کلمه squelchy

: معنی squelchy به فارسی

حالت یا کیفیت چیزی که سُپید است و صداهای عجیبی تولید می‌کند.