معنی فارسی stopblock

B1

متوقف کردن پیشرفت یا اتفاقی قبل از اینکه به مشکل تبدیل شود.

To prevent something from progressing further before it becomes a problem.

example
معنی(example):

ما باید پروژه را قبل از اینکه بیش از حد پیش برود، متوقف کنیم.

مثال:

We need to stopblock the project before it goes too far.

معنی(example):

او سعی کرد بحث در مورد سیاست جدید را متوقف کند.

مثال:

He tried to stopblock the discussion about the new policy.

معنی فارسی کلمه stopblock

: معنی stopblock به فارسی

متوقف کردن پیشرفت یا اتفاقی قبل از اینکه به مشکل تبدیل شود.