معنی فارسی stopboard

B1

متوقف کردن فعالیتی به دلیل عدم برآورده کردن شرایط یا نیازها.

To halt an operation due to unmet criteria or needs.

example
معنی(example):

شما باید فروش‌ها را متوقف کنید اگر به انتظارات نرسند.

مثال:

You should stopboard the sales if they do not meet expectations.

معنی(example):

ما می‌توانیم پروژه را تا زمانی که تأمین بیشتری دریافت کنیم، متوقف کنیم.

مثال:

We can stopboard the project until we get more funding.

معنی فارسی کلمه stopboard

: معنی stopboard به فارسی

متوقف کردن فعالیتی به دلیل عدم برآورده کردن شرایط یا نیازها.