معنی فارسی subconnate

B1

زیرپیوندی، اشاره به رابطه‌ای که در آن دو یا چند عنصر با هم پیوند خورده‌اند.

Referring to a condition where two entities are united or closely related.

example
معنی(example):

این دو گونه به دلیل ویژگی‌های مشترکشان زیرپیوندی در نظر گرفته می‌شوند.

مثال:

The two species are considered subconnate due to their shared traits.

معنی(example):

در زیست‌شناسی، روابط زیرپیوندی می‌توانند بر تکامل تأثیر بگذارند.

مثال:

In biology, subconnate relationships can influence evolution.

معنی فارسی کلمه subconnate

: معنی subconnate به فارسی

زیرپیوندی، اشاره به رابطه‌ای که در آن دو یا چند عنصر با هم پیوند خورده‌اند.