معنی فارسی subconnation

B1

زیرپیوندی، به معنای وابستگی متقابل یا ارتباط نزدیک بین موجودات یا سیستم‌ها.

The state of being interconnected or dependent on one another.

example
معنی(example):

زیرپیوندی توصیف‌کننده وابستگی متقابل دو جمعیت است.

مثال:

Subconnation describes the interdependence of the two populations.

معنی(example):

در بوم‌شناسی، زیرپیوندی برای تلاش‌های حفاظت از محیط زیست مهم است.

مثال:

In ecology, subconnation is important for conservation efforts.

معنی فارسی کلمه subconnation

: معنی subconnation به فارسی

زیرپیوندی، به معنای وابستگی متقابل یا ارتباط نزدیک بین موجودات یا سیستم‌ها.