معنی فارسی subconnectedly
B1به طور زیر اتصالی، اشاره به نحوه انجام یک عمل به صورت وابسته یا تحت تأثیر.
In a manner that indicates a subordinate or dependent connection.
- ADVERB
example
معنی(example):
دستگاهها به صورت بسته زیر قرار گرفتند تا کارایی بهتری داشته باشند.
مثال:
The devices operated subconnectedly for improved efficiency.
معنی(example):
او فرآیند را به طور زیر اتصالی توضیح داد تا وضوح بیشتری داشته باشد.
مثال:
She explained the process subconnectedly to ensure clarity.
معنی فارسی کلمه subconnectedly
:
به طور زیر اتصالی، اشاره به نحوه انجام یک عمل به صورت وابسته یا تحت تأثیر.