معنی فارسی subconnivent
B1زیرین، به معنای وجود یا رخدادهای که به طور غیر مستقیم در نظم یا زمینهای خاص تاثیرگذار است.
Existing or happening implicitly or indirectly within a context.
- OTHER
example
معنی(example):
او در طول بحث یک استدلال زیرین ارائه داد.
مثال:
He made a subconnivent argument during the debate.
معنی(example):
طبیعت زیرین استدلال او نادیده گرفته شد.
مثال:
The subconnivent nature of her reasoning was overlooked.
معنی فارسی کلمه subconnivent
:
زیرین، به معنای وجود یا رخدادهای که به طور غیر مستقیم در نظم یا زمینهای خاص تاثیرگذار است.