معنی فارسی subimbricative
B1زیرامبریکیته، به شیوهای اشاره دارد که اجزاء به طور مستمر و کمی روی هم قرار گیرند.
Relating to a design where parts slightly overlap for efficiency or aesthetics.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ترتیب زیرامبریکیته برگها، حداکثر نور خورشید را بهینه میکند.
مثال:
The subimbricative arrangement of the leaves maximizes sunlight exposure.
معنی(example):
استفاده از طراحی زیرامبریکیته میتواند زیبایی ساختار را بهبود بخشد.
مثال:
Using a subimbricative design can improve the aesthetic of the structure.
معنی فارسی کلمه subimbricative
:
زیرامبریکیته، به شیوهای اشاره دارد که اجزاء به طور مستمر و کمی روی هم قرار گیرند.