معنی فارسی subjugation

B2 /ˌsʌbdʒəˈɡeɪʃən/

عمل یا فرایند تسلیم کردن یا تسخیر کردن یک گروه یا فرد، معمولاً به روش‌هایی که شامل استفاده از زور هستند.

The act of bringing under control, domination or conquering.

noun
معنی(noun):

The act of subjugating.

معنی(noun):

The state of being subjugated; forced control by others.

example
معنی(example):

تسلط بر مردم منجر به نارضایتی گسترده شد.

مثال:

The subjugation of the people led to widespread resentment.

معنی(example):

تاریخ تسلط معمولاً با مقاومت مشخص می‌شود.

مثال:

The history of subjugation is often marked by resistance.

معنی فارسی کلمه subjugation

: معنی subjugation به فارسی

عمل یا فرایند تسلیم کردن یا تسخیر کردن یک گروه یا فرد، معمولاً به روش‌هایی که شامل استفاده از زور هستند.