معنی فارسی subkingdom

B1

تقسیم‌بندی از یک پادشاهی در طبقه‌بندی علمی که معمولاً به زیرپادشاهی‌های خاص اشاره دارد.

A rank in biological taxonomy which is a subdivision of a kingdom.

noun
معنی(noun):

A taxonomic category below kingdom and above superphylum.

معنی(noun):

A kingdom that is part of another kingdom, ruled by a subking.

example
معنی(example):

در زیست‌شناسی، زیرپادشاهی یک تقسیم‌بندی از یک پادشاهی است.

مثال:

In biology, a subkingdom is a subdivision of a kingdom.

معنی(example):

بسیاری از موجودات تحت تقسیم‌بندی‌های مختلف زیرپادشاهی طبقه‌بندی می‌شوند.

مثال:

Many organisms are classified under different subkingdoms.

معنی فارسی کلمه subkingdom

: معنی subkingdom به فارسی

تقسیم‌بندی از یک پادشاهی در طبقه‌بندی علمی که معمولاً به زیرپادشاهی‌های خاص اشاره دارد.