معنی فارسی sublinguate
B1زیرزبان کردن، به کار بردن یا بررسی اصول یا مفاهیم به گونهای که تحت تأثیر یا ارتباط با زبانهای دیگر قرار گیرد.
To apply or analyze principles in a way that relates to or interacts with sublanguage structures.
- VERB
example
معنی(example):
در این دوره، ما برخی اصول زبانشناسی را زیرزبان خواهیم کرد.
مثال:
In this course, we will sublinguate certain principles of linguistics.
معنی(example):
توانایی زیرزبان کردن مفاهیم در مطالعات زبان پیشرفته ضروری است.
مثال:
The ability to sublinguate concepts is essential in advanced language studies.
معنی فارسی کلمه sublinguate
:
زیرزبان کردن، به کار بردن یا بررسی اصول یا مفاهیم به گونهای که تحت تأثیر یا ارتباط با زبانهای دیگر قرار گیرد.