معنی فارسی submaniacal
B2زیرمجنونگونه، حالتی از رفتار که نشاندهنده هیجان یا شورتی بیحد و مرز است، غالباً در شرایطی بروز مییابد که فرد از کنترل خارج میشود.
Exhibiting extreme or irrational enthusiasm or excitement.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
خندهاش تقریباً زیرمجنونگونه بود و در سالن طنینانداز میشد.
مثال:
His laughter was almost submaniacal, echoing through the hall.
معنی(example):
شوق زیرمجنونگونه جمعیت مسری بود.
مثال:
The submaniacal enthusiasm of the crowd was infectious.
معنی فارسی کلمه submaniacal
:
زیرمجنونگونه، حالتی از رفتار که نشاندهنده هیجان یا شورتی بیحد و مرز است، غالباً در شرایطی بروز مییابد که فرد از کنترل خارج میشود.