معنی فارسی submaniacally
B1به طور زیرمجنونگونه، به شیوهای که نشاندهنده هیجان یا شوری مضاعف باشد، معمولاً به رفتاری اشاره دارد که غیرعادی یا افراطی است.
In a manner that is excessively enthusiastic or irrational.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در جشنواره به صورت زیرمجنونگونه رقصید و همه را مجذوب خود کرد.
مثال:
She danced submaniacally at the festival, captivating everyone around.
معنی(example):
او به صورت زیرمجنونگونه درباره فیلم محبوبش صحبت کرد.
مثال:
He spoke submaniacally about his favorite movie.
معنی فارسی کلمه submaniacally
:
به طور زیرمجنونگونه، به شیوهای که نشاندهنده هیجان یا شوری مضاعف باشد، معمولاً به رفتاری اشاره دارد که غیرعادی یا افراطی است.