معنی فارسی subordinateness

B1

وضعیت تحت اختیار بودن، کیفیت یا حالت زیر دست بودن نسبت به شخص یا گروه دیگر.

The quality or state of being subordinate.

example
معنی(example):

تحت اختیار بودن او در تیم به رهبر کمک کرد تا بهتر مدیریت کند.

مثال:

His subordinateness in the team helped the leader manage better.

معنی(example):

تحت اختیار بودن اغلب در سازمان‌های بزرگ ضروری است.

مثال:

Subordinateness is often necessary in large organizations.

معنی فارسی کلمه subordinateness

: معنی subordinateness به فارسی

وضعیت تحت اختیار بودن، کیفیت یا حالت زیر دست بودن نسبت به شخص یا گروه دیگر.