معنی فارسی subpartitionment

B1

فرایند تقسیم‌بندی به زیرپارتیشن‌ها را توصیف می‌کند.

The action or process of dividing something into subpartitions.

example
معنی(example):

فرایند زیرپارتیشن‌بندی برای پروژه حیاتی بود.

مثال:

The process of subpartitionment was crucial for the project.

معنی(example):

زیرپارتیشن‌بندی امکان سازماندهی بهتر داده‌ها را فراهم می‌کند.

مثال:

Subpartitionment allows for better organization of data.

معنی فارسی کلمه subpartitionment

: معنی subpartitionment به فارسی

فرایند تقسیم‌بندی به زیرپارتیشن‌ها را توصیف می‌کند.